• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

تفسیر سوره مبارکه عنکبوت، بخش اول، حجت الاسلام

شرح آیات 1 لغایت 24 سوره مبارکه عنکبوت

جلسه 1

جلسه 2

بیشتر...

پنج صفت ویژه مؤمنان

شرح آیات 2 تا 4 سوره مبارکه انفال

2إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ

بیشتر...

فرهنگ قرآني: ايمان چيست؟ مؤمن كيست؟

 

«ايمان»، تنها يك «كلمه» نيست، بلكه يك «باور قلبي» است.

بیشتر...

حرکت جوهری، جلسه سوم، آیت الله جوادی

دریافت فایل صوتی

حجم: 16 MB

زمان: 49 دقیقه

بیشتر...

خطبه دویست و بیست و دو، بخش سوم

 

فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ لِعَقْلِکَ فِی مَقَاوِمِهِمُ

بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
4401
25076
143211875
امروز یکشنبه, 18 شهریور 1403
اوقات شرعی

شیاطین با شهب رانده مى شوند؟

شرح آیات 16 لغایت 18 سوره مبارکه حجر

16وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَیَّنّاها لِلنّاظِرِینَ

17وَ حَفِظْناها مِنْ کُلِّ شَیْطان رَجِیم

18إِلاّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبِینٌ

ترجمه:

16 ـ ما در آسمان برج هائى قرار دادیم; و آن را براى بینندگان آراستیم.

17 ـ و آن را از هر شیطان رانده شده اى حفظ کردیم.

18 ـ مگر آن کس که استراق سمع کند (و دزدانه گوش فرا دهد) که «شهاب مُبین» او را تعقیب مى کند (و مى راند).

تفسیر:

شیاطین با شهب رانده مى شوند؟

این آیات، اشاره به گوشه اى از نظام آفرینش، به عنوان دلیلى بر توحید و شناخت خدا است و بحثهائى را که در زمینه قرآن و نبوت در آیات گذشته آمد، تکمیل مى کند.

نخست، مى گوید: «ما در آسمان برج هائى قرار دادیم» (وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِی السَّماءِ بُرُوجاً).

«بُرُوج» جمع «برج» در اصل به معنى «ظهور» است، و به همین جهت، آن قسمت مخصوصى از دیوار اطراف شهر، یا محل اجتماع لشکر که بروز و ظهور خاصى دارد، «برج» نامیده مى شود، و نیز به همین جهت، هنگامى که زن، زینت خود را آشکار سازد: «تَبَرَّجَتِ الْمَرْئَةُ» مى گویند.

به هر حال، برجهاى آسمانى اشاره به منزلگاه هاى خورشید و ماه است، و به تعبیر دقیق تر، هنگامى که: ما از کره زمین به ماه و خورشید نگاه مى کنیم، در هر فصل و موقعى از سال آنها را در مقابل یکى از صورتهاى فلکى(1) مى بینیم و مى گوئیم خورشید مثلاً در برج «حمل، یا ثور، یا میزان، و عقرب و قوس» است.(2)

بدیهى است، وجود این برجهاى آسمانى و منزلگاههاى ماه و خورشید، و آن نظام خاصى که براى حرکت آنها در این برجها وجود دارد ـ که تقویم مجسم جهان هستى ما را تشکیل مى دهد ـ دلیل روشنى است بر علم و قدرت آفریدگار، این نظام شگرف، با این حساب دقیق و مستمر، بیانگر نقشه و هدفى است که در آفرینش این جهان بوده، و هر چه در آن بیشتر بیندیشیم، ما را به آفریننده جهان نزدیکتر مى سازد.

پس از آن اضافه مى کند: «ما آسمان و این صورتهاى فلکى را براى بینندگان زینت بخشیدیم» (وَ زَیَّنّاها لِلنّاظِرِینَ).(3)

در یک شب تاریک و پر ستاره، نظرى به آسمان بیفکنید، ستارگانى که در هر گوشه و کنار به صورت گروه، گروه، دور هم جمع شده اند را مشاهده مى کنید، گوئى هر دسته براى خود انجمنى دارند، و آهسته نجوى مى کنند، بعضى، خیره، خیره، به ما نگاه کرده اصلاً چشمک نمى زنند، بعضى، مرتباً چشمک مى زنند، گوئى ما را به سوى خود مى خوانند، بعضى، آن چنان مى درخشند که خیال مى کنیم، دارند به ما نزدیک مى شوند، و بعضى، با نور کم رنگ خود، گوئى از آن اعماق آسمانهاى دور فریاد بى صدائى مى کشند که ما هم اینجائیم!

این منظره زیباى شاعرانه که شاید براى بعضى بر اثر تکرار مشاهده، عادى جلوه کند بیش از آنچه فکر کنیم دیدنى و جالب و شوق انگیز است.

گاهى، که ماه با اشکال مختلفش، در جمع آنها ظاهر مى شود، چهره تازه و اعجاب انگیز دیگرى، به خود مى گیرند.

بعد از غروب آفتاب، یکى بعد از دیگرى ظاهر مى شوند، گوئى از پشت پرده بیرون مى دوند، و به هنگام طلوع صبح، فرار کرده و در برابر نیروى خیره کننده آفتاب، خود را پنهان مى کنند.

از این گذشته، از نظر زیبائى هاى علمى و اسرار بسیار فراوان، چهره آسمان آن چنان زیبا است که هزاران سال است چشم همه دانشمندان را به خود مشغول داشته به ویژه امروز که، با نیرومندترین تلسکوپ ها و دوربین هاى عظیم نجومى به سوى آن خیره مى شوند، و هر زمان اسرار تازه اى از این عالم پر غوغا، و در عین حال خاموش، براى مردم جهان کشف مى کنند.

راستى «چرخ، با این اختران، نغز و خوش و زیباستى»!...

* * *

در آیه بعد اضافه مى کند: «ما این آسمان را از هر شیطان رجیم و شوم و ملعون محفوظ داشته ایم» (وَ حَفِظْناها مِنْ کُلِّ شَیْطان رَجِیم).

* * *

«مگر آن شیطان هائى که هوس «استراق سمع» (و خبرگیرى دزدکى) کنند، که شهاب آشکار آنها را تعقیب مى کند و به عقب مى راند» (إِلاّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبِینٌ).

* * *

شیاطین با شهب از آسمان رانده مى شوند!!

آیه اخیر، از آیاتى است که مفسران در تفسیر آن، بسیار سخن گفته اند و هر یک مسیر خاصى را پیموده و برداشت معینى از آن دارند.

و از آنجا که عین همین مضمون در سوره «صافات» (آیات 6 و 7) و سوره «جنّ» (آیه 9) آمده، و از مسائلى است که ممکن است براى افراد ناآگاه سؤالهاى بدون جوابى ترسیم کند، لازم است نخست، نظرى به آراء مفسران بزرگ اسلامى بیفکنیم، سپس آنچه را که ترجیح مى دهیم، بیان نمائیم:

1 ـ بعضى مانند نویسنده تفسیر «فى ظلال» به راحتى از این آیات و مانند آن گذشته و به عنوان این که: اینها حقایقى است که درک آن براى ما ممکن نیست و باید به آنچه در عمل واقعى ما در این زندگى مؤثر است، بپردازیم، به تفسیر اجمالى قناعت کرده، و از توضیح و تبیین این مسأله صرف نظر نموده اند.

او چنین مى نویسد: شیطان چیست؟ و چگونه مى خواهد استراق سمع کند؟ و چه چیزى را استراق مى کند؟ همه اینها از غیبهاى الهى است که از خلال نصوص نمى توان به آن دست یافت، و پرداختن به آن نتیجه اى ندارد، زیرا بر عقیده ما چیزى نمى افزاید، و جز اشتغال فکر انسان به امرى که به او ارتباط خاصى ندارد و او را از انجام عمل حقیقیش در این زندگى باز مى دارد، ثمره اى نخواهد داشت، به علاوه، درک تازه اى نسبت به حقیقت جدیدى به ما نمى دهد!(4)

ولى، نباید تردید داشت که: قرآن یک کتاب بزرگ انسان سازى و تربیت و حیات است، اگر چیزى ارتباط به حیات انسانها نداشته باشد، مطلقاً در آن مطرح نخواهد شد، همه آن درس است، درس زندگى.

اضافه بر این، هیچ کس نمى تواند این سخن را بپذیرد که در قرآن حقایق ناگشودنى باشد، مگر، قرآن نور و کتاب مبین نیست؟ و مگر، براى فهم و تدبر و هدایت مردم نازل نشده؟ چگونه فهم این آیات به ما ارتباط ندارد؟

به هر حال، ما این طرز موضع گیرى را در برابر این گونه آیات و مانند آن نمى پسندیم.

2 ـ جمع قابل توجهى از مفسران، مخصوصاً مفسران پیشین، اصرار دارند معنى ظاهرى آیات را کاملا حفظ کنند، یعنى:

«سماء» اشاره به همین آسمان، و «شهاب» اشاره به همین شهاب است (همین سنگریزه هاى سرگردانى، که در این فضاى بیکران در گردشند و گاه، گاه که در حوزه جاذبه زمین قرار مى گیرند، و به سوى زمین کشیده مى شوند و بر اثر سرعت برخورد با امواج هوا، داغ و سوزان و شعلهور و خاکستر مى شوند).

و «شیطان» همان موجودات خبیثه متمردند که مى خواهند به آسمانها بروند و گوشه اى از اخبار این عالم ما که در آسمانها منعکس است، از طریق «استراق سمع» (گوش دادن مخفیانه) در یابند، و به دوستان خود در زمین برسانند، ولى شهابها همچون تیر به سوى آنها پرتاب مى شوند و آنها را از رسیدن به این هدف باز مى دارند.(5)

3 ـ جمعى دیگر از مفسران، مانند مفسر عالیقدر مؤلف «المیزان» و «طنطاوى» در تفسیر «الجواهر» تعبیرات آیات فوق را از قبیل تشبیه و کنایه و ذکر امثال و به اصطلاح، بیان «سمبولیک» دانسته، و این تشبیه و کنایه را به صورتهاى گوناگونى بیان داشته اند:

الف ـ در تفسیر «المیزان» چنین مى خوانیم: «توجیهات مختلفى را که مفسران براى استراق سمع کردن شیاطین، و رانده شدن آنها به وسیله شهب، بیان کرده اند، مبتنى بر چیزى است که احیاناً از ظاهر آیات و روایات به ذهن مى رسد، که: افلاکى محیط به زمین است و در آنها گروههائى از فرشتگان قرار دارند و هر کدام از این افلاک درهائى دارند که جز از آنها نمى توان وارد شد، و گروهى از این فرشتگان، شهابها را بر دست دارند، و منتظر شیاطین استراق سمع کننده هستند، تا آنها را با آن بکوبند و برانند!

در حالى که، امروز روشن شده است این گونه نظریات، بى اساس است، نه چنان افلاکى وجود دارد و نه آن درها و نه مانند آن.

آنچه به عنوان یک احتمال مى توان در اینجا گفت; این است: این گونه بیانات در کلام الهى از قبیل امثالى است که براى روشن شدن حقایق غیر حسى در لباس حسى ذکر مى شود، همان گونه که خداوند مى فرماید: وَ تِلْکَ الأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلاَّ الْعالِمُونَ: «اینها مثلهائى است که براى مردم مى زنیم و جز عالمان آنها را درک نمى کنند».(6)

امثال این تعبیرات در قرآن فراوان است، مانند: عرش، کرسى، لوح، کتاب.

بنابراین، منظور از «آسمان» ـ که جایگاه فرشتگان است، ـ یک عالم ملکوتى و ماوراء طبیعى است، که از این جهان محسوس، برتر و بالاتر است، و منظور از نزدیک شدن شیاطین به این آسمان، براى استراق سمع، و پرتاب کردن شهب به آنها آنست که: آنها مى خواهند به جهان فرشتگان نزدیک شوند تا از اسرار خلقت و حوادث آینده آگاهى یابند، ولى آنها شیاطین را با انوار معنوى ملکوتى که تاب تحمل آن را ندارند مى رانند.(7)

ب ـ «طنطاوى» در تفسیر معروف خود، مى گوید:

«آن گروه از دانشمندان حیله گر و ریاکار و مردم عوامى که از آنها پیروى مى کنند شایستگى و اهلیت آن را ندارند که از عجائب آسمانها و شگفتیهاى عالم بالا و کرات بى کرانش و نظم و حسابى که بر آنها حکومت مى کند، آگاه شوند، خداوند این علم و دانش را از آنها ممنوع ساخته، و این آسمان پر ستاره زیبا و مزین را با آن همه اسرارش در اختیار کسانى گذاشته که عقل و هوش و اخلاص و ایمان دارند.

طبیعى است، گروه اول، از نفوذ در اسرار این آسمان، منع مى شوند، و هر شیطان رانده شده درگاه الهى، خواه از جنس بشر باشد، یا غیر بشر، حق وصول به این حقایق را ندارد، و هر گاه به آن نزدیک شود، رانده و مطرود مى گردد، این گونه افراد، ممکن است سالها زندگى کنند و بعد بمیرند ولى هرگز به این اسرار، دست نیابند، آنها چشمهاى باز دارند و لیکن چشم آنها قدرت دید این حقایق را ندارد، مگر نه این است که: علم را جز عاشقانش و جمال را جز عارفانش درک نمى کنند و نمى بینند».(8)

در جاى دیگر مى گوید: «چه مانعى دارد این تعبیرات، کنایه باشد؟ منع حسى، اشاره به منع عقلى گردد، در حالى که کنایات از زیباترین انواع بلاغت است، آیا نمى بینیم بسیارى از مردم که در اطراف شما زندگى مى کنند در محدوده همین زمین محبوس، و زندانیند و هیچ گاه چشمشان به جهان بالا دوخته نمى شود، و به آواى آن گوش فرا نمى دهند، و از امور این جهان و شگفتیهایش خبرى ندارند، آنها به وسیله (شهاب) خودخواهى و شهوت و کینه توزى و طمع و حرص و جنگهاى خانمان سوز از درک آن معانى والا مطرودند» (و اگر روزى هم چنین هوسى کنند به خاطر آن همه آلودگى که بر دل و جان دارند رانده مى شوند).(9)

ج ـ در جاى دیگر سخنى دارد که خلاصه اش چنین است: ارواح انسانها هنگامى که از این دنیا به جهان برزخ منتقل مى شوند، علاقه و ارتباطى به ارواح زندگان دارند، و هر گاه میان آنها تناسب و همانندى باشد، و بتوانند از طریق احضار ارواح و غیر آن با آنها ارتباط و تفاهم برقرار کنند، مسائلى را در اختیار آنان مى گذارند که گاهى، حق است و گاهى، باطل زیرا آنها نمى توانند به عوالم اعلى دسترسى پیدا کنند بلکه، تنها به عوالم پائین تر، دسترسى مى یابند، مثلاً همان گونه که ماهى نمى تواند از محیط خود بیرون بیاید، و در هوا پرواز کند، آنها نیز قدرت ندارند از محدوده جهان خود بالاتر روند.

د ـ بعضى دیگر گفته اند: اکتشافات اخیر نشان داده: یک سلسله امواج نیرومند رادیوئى از فضاهاى دور دست، مرتباً پخش مى شود که مى توان آنها را در کره زمین با دستگاههاى گیرنده مخصوص، به خوبى گرفت، هیچ کس به درستى نمى داند سرچشمه این امواج فوق العاده نیرومند کجاست؟.

ولى دانشمندان مى گویند احتمال قوى دارد: در کرات دور دست آسمانى موجودات زنده فراوانى باشند که از نظر تمدن، از ما بسیار پیشرفته ترند و به همین دلیل مى خواهند اخبارشان را در جهان پخش کنند، و در آن اخبار مسائلى است که براى ما تازگى دارد، موجوداتى که آنها را «پرى» مى نامیم، مى کوشند، از این امواج استفاده کنند، ولى اشعه نیرومندى آنها را به دور مى راند.(10)

این بود، نظرات گوناگون مفسران و دانشمندان.

* * *

نتیجه بحث:

بحث ها در تفسیر این آیات، به درازا کشید اکنون، باید براى نتیجه گیرى کامل مقدمتاً به چند نکته توجه کنیم:

1 ـ کلمه «سماء» (آسمان) در بسیارى از آیات قرآن، به معنى همین آسمان مادى است، در حالى که، در بعضى دیگر از آیات قطعاً به معنى آسمان معنوى و مقام بالا است.

مثلاً در آیه 40 سوره «اعراف» مى خوانیم: إِنَّ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْها لاتُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ: «آنها که آیات ما را تکذیب کردند و در برابر آن تکبر ورزیدند درهاى آسمان به رویشان گشوده نمى شود».

ممکن است منظور از «آسمان» در اینجا کنایه از مقام قرب خدا بوده باشد همان گونه که در آیه 10 سوره «فاطر» مى خوانیم: إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصّالِحُ یَرْفَعُهُ: «سخنان پاکیزه به سوى او بالا مى روند و عمل صالح را ترفیع مى دهد».

روشن است: اعمال صالح و سخنان پاکیزه چیزى نیستند که به سوى این آسمان بالا روند، بلکه به سوى مقام قرب خدا پیش مى روند و عظمت و رفعت معنوى مى یابند.

اصولاً، تعبیر به «أَنْزَلَ» و «نَزَّلَ» در مورد آیات قرآن به روشنى این معنى را مى رساند، که منظور: «نزول» و فرود آمدن از مقام قدس پروردگار بر قلب پیامبر(صلى الله علیه وآله) است.

در تفسیر آیه 24 سوره «ابراهیم»«أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَة طَیِّبَة أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ» خواندیم: این درخت پاکیزه که خداوند آن را به عنوان مثال بیان کرده، پیامبر ریشه آن است، و على(علیه السلام) شاخه آن (همان شاخه اى که سر بر آسمان کشیده) و امامان شاخه هاى کوچکترند.(11)

مخصوصاً، در یکى از آن احادیث مى خوانیم: کَذلِکَ الْکافِرُونَ لاتَصْعَدُ أَعْمالُهُمْ اِلَى السَّماءِ: «همین گونه هستند کافران، اعمال آنها به آسمان بالا نمى رود».

روشن است: آسمان، در این گونه احادیث، اشاره به این آسمان حسى نیست و از اینجا نتیجه مى گیریم: آسمان، هم در مفهوم مادى آن استعمال مى شود و هم در مفهوم معنوى آن.

2 ـ «نجوم» (ستارگان) نیز یک مفهوم مادى دارد که همین ستارگانى هستند که در آسمان دیده مى شوند، و یک مفهوم معنوى که اشاره به دانشمندان و شخصیتهائى است که روشنى بخش جوامع انسانى هستند، و همان گونه که مردم راه خود را در شبهاى تاریک در بیابان ها و بر صفحه اقیانوس ها به وسیله ستارگان پیدا مى کنند، توده هاى جمعیت در اجتماعات انسانى نیز راه زندگى و سعادت و حیات را به کمک این دانشمندان و رهبران آگاه، و با ایمان مى یابند.

حدیث معروفى که از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده: مَثَلُ أَصْحابِى فِیْکُمْ کَمَثَلِ النُّجُومِ بِأَیِّها أُخِذَ اهْتُدِىَ...: «یاران من همچون ستارگانند که به هر کدام اقتدا شود مایه هدایت است»(12) نیز اشاره به همین معنى مى کند.

در تفسیر «على بن ابراهیم» در ذیل آیه: وَ هُوَ الَّذِى جَعَلَ لَکُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِها فِى ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ: «او کسى است که ستارگان را براى شما قرار داد تا در تاریکیهاى خشکى و دریا به وسیله آنها هدایت شوید»(13) چنین نقل شده که، امام فرمود: النُّجُومُ آلُ مُحَمَّد: «منظور از ستارگان خاندان پیامبرند».(14)

3 ـ از روایات متعددى که در تفسیر آیات مورد بحث، وارد شده، استفاده مى شود: ممنوع شدن شیاطین از صعود به آسمانها و رانده شدنشان به وسیله نجوم هنگام تولد پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود، و از بعضى از آنها استفاده مى شود: به هنگام تولد عیسى(علیه السلام) تا حدى ممنوع شدند، و پس از تولد پیامبر(صلى الله علیه وآله) به طور کامل ممنوع گشتند.(15)

از مجموعه آنچه گفتیم چنین مى توان حدس زد که «سماء» در اینجا به مفهوم معنوى اشاره مى کند و کنایه از آسمان حق و ایمان و معنویت است.

شیاطین همواره در تلاشند تا به این محدوده راه یابند و از طریق انواع وسوسه ها در دل مؤمنان راستین و حامیان حق، نفوذ کنند.

اما مردان الهى و رهبران راه حق، از پیامبران و امامان گرفته، تا دانشمندان متعهد، با امواج نیرومند علم و تقوایشان، بر آنها هجوم مى برند و آنان را از نزدیک شدن به این آسمان مى رانند.

و در اینجا است که مى توان، رابطه و پیوندى میان تولد حضرت مسیح(علیه السلام)و از آن بالاتر تولد حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله) و طرد این شیاطین از آسمان، پیدا کرد.

و نیز اینجا است که مى توان، ارتباط میان صعود به آسمان، و آگاهى از اسرار را یافت; زیرا مى دانیم: در این آسمان مادى، اخبار خاصى وجود ندارد جز شگفتیهاى خلقت که حتى از روى زمین نیز، قابل مطالعه است.

امروز، دیگر این مسأله قطعى شده است که این کرات آسمانى در این فضاى بیکران پخش شده اند، قسمتى از آنها کرات مرده اى هستند، و بعضى زنده اند، و ساکنانى دارند، ولى شاید زندگى آنها با ما تفاوت بسیار داشته باشد.

این موضوع، نیز بسیار قابل ملاحظه است که: پیدایش شهاب، تنها در جوّ زمین است ـ که بر اثر برخورد قطعات سنگ به هواى اطراف زمین و شعلهور شدن آنها پیدا مى شود ـ و الا در بیرون جوّ زمین، شهابى وجود ندارد البته در بیرون جوّ زمین سنگهاى سرگردانى در حرکتند ولى به آنها شهاب گفته نمى شود مگر زمانى که وارد جوّ زمین گردد و داغ و شعلهور شود، و در برابر چشم انسان به صورت خط آتشى نمایان گردد، به گونه اى که تصور مى شود ستاره اى است در حال حرکت.

و این را نیز مى دانیم که: انسان امروز، بارها از این جوّ زمین به خارج عبور کرده، و بسیار از آن فراتر رفته، و تا کره ماه رسیده است ـ توجه داشته باشید جوّ زمین، صد، الى دویست کیلومتر بیشتر نیست، در حالى که کره ماه بیش از سیصد هزار کیلومتر با ما فاصله دارد ـ .

بنابراین اگر منظور، همین شهاب مادى و آسمان مادى باشد، باید پذیرفت که این منطقه براى دانشمندان بشر کشف شده، و مطلب اسرار آمیزى در آن وجود ندارد.

* * *

کوتاه سخن این که: با قرائن و شواهد فراوانى که ذکر کردیم، به نظر مى رسد: منظور از «آسمان»، آسمان حق و حقیقت است، و شیاطین همان وسوسه گران هستند که مى کوشند به این آسمان راه یابند و استراق سمع کنند و به اغواى مردم بپردازند، اما ستارگان و شهب یعنى رهبران الهى و دانشمندان با   امواج نیرومند قلمشان آنها را به عقب مى رانند و طرد مى کنند.

ولى قرآن، دریاى بیکران است و ممکن است دانشمندان آینده در زمینه این آیات، به حقایق تازه اى دست یابند که امروز به آن دست نیافته ایم.

* * *


1 ـ صورتهاى فلکى مجموعه ستارگانى است که شکل خاصى را به خود گرفته اند.

2 ـ «حَمَل» (بَرّه) مجموعه ستارگانى است که تقریباً به این شکل در آسمان در آمده، و همچنین «ثور» به معنى گاو، و «میزان» به معنى ترازو، و «عقرب» به همان معنى معروف، و «قوس» به معنى کمان است.

3 ـ ضمیر «زَیَّنّاها» به «سماء» (آسمان) بر مى گردد; زیرا «سماء» مؤنث مجازى است.

4 ـ تفسیر «فى ظلال»، جلد 5، صفحه 396.

5 ـ «فخر رازى» در تفسیر «کبیر» خود و همچنین «آلوسى» در «روح المعانى» بعد از ذکر این تفسیر، اشکالات مختلفى را که با در نظر گرفتن هیئت قدیم و افلاک پوست پیازى و امثال آن، متوجه این تفسیر مى شده، مشروحاً بیان کرده و به پاسخ آن پرداخته اند که با توجه به هیئت امروز، نیازى به ذکر آنها نمى بینیم.

6 ـ عنکبوت، آیه 43.

7 ـ «المیزان»، جلد 17، صفحه 130، ذیل آیات سوره صافات.

8 ـ تفسیر «طنطاوى»، جلد 8، صفحه 11.

9 ـ تفسیر «طنطاوى»، جلد 18، صفحه 10.

10 ـ ترجمه «قرآن بر فراز اعصار»، نوشته ع ـ نوفل، صفحه 258.

11 ـ تفسیر «برهان»، جلد 2، صفحه 310.

12 ـ «سفینة البحار»، جلد 2، صفحه 9.

13 ـ انعام، آیه 97.

14 ـ «نور الثقلین»، جلد 1، صفحه 750.

15 ـ «نور الثقلین»، جلد 3، صفحه 5 ـ تفسیر «قرطبى»، جلد 5، صفحه 3626.

...........................

تفسیر نمونه

aparat aparat telegram instagram این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید instagram instagram

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری